هاناهانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

هانا ملوسک ما

جواب پروردگار به یک منتظر

1391/3/20 10:45
نویسنده : مامان شبی
533 بازدید
اشتراک گذاری

خوانندگان گرامی وبلاگ مطلبی را به نقل از استاد عبدالحسین نفیسی برایتان گذاشتم تا مطالعه نموده و کمی تفکر و تعمق بفرمایید: 

          دوستان سلام: متن زیر را دوستی فرستاده است، تمنا دارم لحظاتی برای مطالعه آن وقت بگذارید،حاوی تذکراتی است که هر انسانی هرچند وقت یکبار نیاز دارد با انها رو به رو شود. موید باشید. 

 سلام به همه دوستان عزیزم
خیلی وقت بود منتظر گرفتن چند تا جواب از خدا بودم، ولی انگار کرکره قلب و روح و گوشم رو بدجور کشیده بودم و هیچ .......تا اینکه یه شب از طرف یکی از دوستای قدیمیم ایمیلی رو دریافت کردم تحت عنوان: درد و دل های خدا.

 من با گرفتن این ایمیل خیلی از جوابامو از خدا گرفتم. واقعا فرستنده این ایمیل خدا بود ولی به اسم یه دوست قدیمی فرستاد تا زیاد خجالت نکشم و..............
تصمیم گرفتم این ایمیل رو واستون بفرستم تا شاید یه عده که مثل من منتظر جواب خدا هستند جواباشون رو دریافت کنن و عنوان این ایمیل رو تغییر دادم تحت عنوان:
*جوابیه پروردگار به یک منتظر*

                                        اصل ایمیل را در ادامه مطلب بخوانید....


      سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام  می گیرد که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. (ضحی٢-١)  

 افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس٣٠) و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام٤) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام(انبیا٨٧) و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که  گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ٢٤) و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیز  بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج٧٣) .

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند،و قلبت آمد توی گلویت و تمام  وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب١٠)

  تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد  پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگرد ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه١١٨)

 وقتی در تاریکی ها  مرا  بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی .(انعام ٦٤-٦٣)

 این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و  رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا ٨٣)

 آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟)سوره شرح (٣-٢) غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف٥٩) پس کجا می روی؟ (تکویر ٢٦)


 پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ ( مرسلات ٥٠) چه چیز جز بخشندگی ام  باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار٦)

مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می کنم تا  قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من  به تو اصابت کند تا  تو فقط  لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم ٤٨)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)