سیسمونی هانا
سلام مامان جون خوبی؟خوشی گلم؟
امروز بالاخره تونستم چند تا عکس از وسایل و لباسات بذارم تو وب که بعدا نگی مامان واسه من کاری نکرده بود !!!!!!!
ضمنا دوست داشتم این چیزا رو یادگاری داشته باشی تا وقتی بزرگ شدی از دیدنشون کیف کنی .
راستی عسلم من هنوز برات سرویس خواب نگرفتم آخه فکر می کنم این چیزا از الان فقط یه تشریفاته و تو هنوز خیلی کوچولویی که بخوای اتاق مستقل داشته باشی و درک درستی از این طور وسایل نداری.
واسه همین من و بابایی به توافق رسیدیم که فعلا برات فقط یه تخت ننویی متحرک بخریم که هر جایی هم بشه بردش و ایشالا وقتی به سن و سال پیش دبستانی و مدرسه رسیدی برات یه سرویس قشنگ می خریم و یه اتاق مستقل واسه درس خوندنت اختصاص می دیم.
به نظر ما الان ،تو به وجود ما در کنارت بیشتر نیاز داری و بهتره به این زودی و از دوران نوزادی از خودمون جدات نکنیم.
راستش چند تا کتاب راجع به نحوه تربیت فرزند شاد خوندم که تاثیرات مثبتی رو افکارم گذاشت و باعث شد درک درستی از شیوه بچه داری و چگونگی ایجاد یک خانواده گرم و شاد برام ایجاد بشه و با استفاده از راهنمایی های چندین صاحب نظر در مورد مسائل تربیتی کودکان و همین طور راهنمایی های مفید و ارزشمند پدر و مادرم ،این تصمیم رو گرفتم که تا جایی که می تونم اوقاتم رو با تو بگذرونم .
از اونجاکه مامانی شاغله و همین طوریش هم بخشی از ساعات روز رو نمی تونه تو خونه و پیشت باشه ،پس بی انصافیه که بخواد ساعتهایی رو که تو خونه است، تو رو از خودش جدا کنه.
من و بابایی خیلی دوست داریم عزیزم.فدای تو
عکسات تو ادامه مطلبه شیرینم...
هانا جون این لباسهارو با کمک مامان مریم و بابا ناصر تو یه روز سرد زمستونی از اصفهان برات خریدم.چند تاییش رو هم عمه ها و مادرجون برات خریدن.
لحاف تشکت رو هم مامان مریم برات آماده کرده.