هاناهانا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

هانا ملوسک ما

برای دخترم

1391/4/20 11:47
نویسنده : مامان شبی
584 بازدید
اشتراک گذاری


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

سلام دختر نازم:

امروز یه کم دلم گرفته.شاید به خاطر تو خونه موندن زیادی و بیکاری باشه.آخه مامانی عادت به بیکاری نداشت و همش مشغول کاری بود.ناراحت

از وقتی سر کار نمی رم و استراحت می کنم وضع جسمانیم خوبه و کمتر خسته می شم و انرژی بیشتری دارم ولی با این حال حوصله ام سر می ره.با اینکه فیلم می بینم، کتاب می خونم،ورزش می کنم و به کارای خونه می رسم و آشپزی می کنم ولی بازم وقت زیادی میارم.تعجب

دلم می خواد واسه امتحان دکترا خودمو حاضر کنم و یا زبان واسه آزمون آیلتس بخونم ولی نمی دونم چرا قدرت تمرکزم رو این جور مسائل کم شده و همش به تو و به دنیا اومدنت فکر می کنم.چشمک

چند روز پیش می خوندم که مغزمادر در حین بارداری یه کم کوچکتر میشه وهمین عامل سبب فراموشکاری مادر میشه.تعجبمنم با خودم این طور تحلیل کردم که شاید به همین دلیله که اصلا تمرکزی رو مطالب درسی ندارم.زبان

و خیلی برام جالب بود که توی یه خبری خوندم مادری بلافاصله بعد از زایمانش رفته سر آزمونی و بالاترین نمره رو کسب کرده!!!!!!!نیشخند

پس خواستن توانستنه و این حرفها همش بهونه است.مژه

ایشالا دختر خوب و آرومی باشی و به مامانی کمک کنی که بتونه به اهدافش برسه و می دونم که همین طور هم خواهد بود.لبخند

این روزا بیشتر نگران سلامتیت هستم و گاها فکرای ناجوری میاد تو سرم .از بس سر و کارم با  مریض ها بوده و با بیماریها و ناهنجاری ها و مشکلات مختلف سلامتی آشنا هستم هی با خودم می گم نکنه نی نیه من این طوری بشه. بعد زبونمو گاز می گیرم و با خودم می گم این مزخرفا چیه.به هر حال از ته دل و قلبا آرزوی سلامتی برای همه مادرا و نوزاداشون دارم.قلب

خیلی دوست دارم هانا خانوم.راستی اینم بگم که این روزا بی صبری بابات بیشتر شده و هی سراغتو می گیره و تو رو سر میز غذا و حتی تو رختخواب پیش خودمون تصورت می کنه و میگه هانا اینجا می شینه اینجا می خوابه و....خنده

فدای تو بشیم  هم من هم باباییقلببغلماچبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نازنین زهرا
21 تیر 91 10:55
بازم سلام :
بقول خودتون به این حرفها نیست منم بعد از زایمان که ادامه ترم تحصیلی رو شروع کردم معدلم در این ترک از همه ترمهای قبل بیشتر شد و شاگرد اول شدم.
نمیدونم شغلتون چیه احتمالا پرستار بودید ولی این دلهره ها بخاطر شغل شما نیست عادیه و هر مادری بخاطر نی نی ناناسی که درون وجودش داره میپرورونه واین حس رو برای اولین بار تجربه میکنه این احساسات رو داره که خیلی هم قشنگه بنطر من تمام این احساساتتونو برای نی نی ناناستون بنویسید راستی لینکتون کردم خوشحال میشم منو لینک کنید البته بخاطر مشغله زیاد دیر به دیر وب دخترمو آپ میکنم


ممنون از اظهار نظرتون .نه پرستار نیستم .فیزیوتراپ هستم.چشم به وبتون سر می زنم و لینکتون می کنم.