یادداشت عصرانه
سلام دلبندم:
الان از بیمارستانی که قراره دنیا بیای بهم زنگ زدن که فردا یه کلاس آموزشی برم که برای استفاده از گاز انتونوکس برای کمتر شدن درد زایمانه.
انگار دیگه زمان موعود داره فرا می رسه و هر روز به دنیا اومدنت نزدیک تر میشه.فکر نمی کنم کسی جز یه مادر بتونه این احساس اشتیاق رو برای در آغوش کشیدن نوزادش درک کنه.شیرین ترین و ماندگارترین لحظه ناب زندگی باید باشه واسه یه زن.
خوشحالم که خداوند من رو زن آفرید و احساس قشنگ و بی نظیر مادر بودن رو بهم هدیه کرد.خدایا ازت واقعا ممنونم.شکرت
با این حال هنوز نمی تونم باور کنم که چطور بعضی از زن ها این احساس رو نادیده می گیرن یا اصلا درک نمی کنن.
گاهی اخبار یا حرفهایی رو از گوشه و کنار می شنوم که برام عجیبه.مادری که فرزندش رو شکنجه میده یا رها می کنه یا سقط.خدایاااااااااااااااا اینا چطور مادرایی هستن آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه قلب یه مادر واقعی می تونه بهش اجازه چنین کاری روبده؟
از طرفی عده ای هم هستن که در آرزو و حسرت بچه دار شدن هستن.
باز هم نمی تونم حکمت و دلیل بعضی از کارهاتو بفهمم و به همین دلیل فقط میتونم بگم که ای خدای بزرگ حکمتت رو شکر.
آره عزیز دلم گاهی این فکرها میان تو سرم و منو حسابی آشفته و غمگین می کنن ولی وقتی تا انتهاش فکر می کنم باز می رسم به خود خدا و اینکه لابد چیزهایی هست که هنوز ما نمی دونیم.
از ته دل و با تمام وجودم عاشقتم و دوست دارم.