هاناهانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

هانا ملوسک ما

دو ماهگی هانا خانم

1391/7/19 15:53
نویسنده : مامان شبی
1,014 بازدید
اشتراک گذاری

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

سلام به همه دوستان گلم:

با یک غیبت طولانی بازم اومدم تا وب هانا جونم رو آپ کنم.تو این مدت اصفهان و تهران و کیش بودیم.هانا کوچولوم مثل همیشه در لحظات خوش مسافرت همراهمون بود و بدون اذیت کردن،کنار ما بهش خوش می گذشت.لبخند

توی هواپیما موقع رفتن همش خواب بود اما موقع برگشتن از اول تا مقصد بیدار بود و با مهماندارا دوست شده بود و به همه لبخند می زد.زبانچشمک

اینقدر شیرین و خواستنی شده که حد نداره. نمی دونم وقتی تاتی تاتی کنه و به حرف بیاد دیگه چی می شه. اونوقت شاید دوباره قورتش بدم بره تو دلم و از نو بدنیا بیاد!!!!!!!!!!نیشخندزبانقهقهه

سفر کیش به همراه مامان و بابام و همین طور برادر و زن دادشم خیلی خیلی خوش گذشت .همش فکر می کردم شاید هنوز هواش خیلی داغ باشه ولی خدا رو شکر قابل تحمل و خوب بود.چشم

هانا رو سوار قایق کردیم با چه سرعتی می رفت ولی هانا حتی یه کوچولو هم نترسید و گریه نکرد .تعجب

تو همه مراکز خرید هم که با فروشنده ها رفیق می شد و همه تحویلش می گرفتن!!مژه

جالب این بود که مردم از دیدن هانا تعجب می کردن و می گفتن نی نی به این کوچولویی رو چه جوری آوردین مسافرت ؟ تعجبآخه مگه اشکالی داره که آدم نی نی شو ببره سفر؟؟سوال

من که نفهمیدم چرا تعجب می کردن.خیال باطل

تو فرودگاه کیش یه خانمی بهمون گفت این بچه که از حالا اومده سفر، پس همیشه به سفره و تا آخر عمرش زیاد میره مسافرت! امان از دست این خانوما!از خود راضی

می خواستم از عکساش براتون بزارم ولی متاسفانه در حال حاضر دوربین در دسترسم نیست.

راستی امروز هانا دو ماهگی رو پشت سر گذاشت و وارد ماه سوم زندگیش شد.فرشته

صبح زود واسه واکسن زدن بردیمش مرکز بهداشت.تا ظهر ساعت ١ حالش خوب بود و خوابیده بود ولی یهو نمی دونم چرا بیدار شد و شیر خورد و بعدش شدیدا گریه می کرد و جیغ می کشید.ناراحت

بمیرم براش فکر کنم جای واکسن اذیتش می کرد.کمپرس حوله گرم براش گذاشتم تا آروم شد و خوابید و من اومدم تا زود چند خطی بنویسم.نگران

دختر عزیزتر از جونم وقتی اون طوری از درد فریاد می کشیدی،بند بند تنم می لرزید و همراه تو گریه می کردم.افسوس

الان می فهمم مادر بودن یعنی چی.اوه

هانا جونم خیلی دوست دارم دنیای منی.تمام وجودم به وجودت بسته و نفسم با نفسای تو بالا میاد.قلبماچبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

جیرجیرک
21 مهر 91 21:37
akhey aziizam inshala hamishe be safar vaghean
onam hamrahe maman babaye golesh

2mahegit ba ye kam takhieer mobarak khale jooni
mamnoon maman sabi ke dokhmalemono bordi safar


سلام جیرجیرک خانوم نبودی کجا رفته بودی دلمون واست تنگ شده بود آخه همیشه شما زود زود برامون کامنت میذاشتی داشتم نگرانت می شدم عزیز
مامان هانا
22 مهر 91 8:59
سلام خانمي هاناي منم دقيقاً اينطور بود اول خوابيد و گريه هاش تازه از ظهر شروع شود ولي خدا رو شكر زود تموم شد ان شالله كه حالا هانا خانومي شما هم زود خوب شده باشه


سلام عزیز دلم ممنونم آره زود خوب شد.
جیرجیرک
22 مهر 91 19:39
ببخشید که نگرانتون کردم عزیزدلم
دانشگاه بودم اونجا خونه نت ندارم و از محیط کافی نتم خوشم نمیادو دانشگام فوضول زیاده عزیزم

اصلا این روزا حالت روحیم خوب نیس
همش استرس همش گریه
وبلاگ همشو نوشتم عزیزم رمزو فکر کنم قبلا واست گذاشتم عزیزم حالا بازم میزارم خصوصی

فقط دعا کن خیلی


هانای نازمو ببوسش



عزیزم به وبت سر زدم و کامنت گذاشتم.حتما دعا می کنم


جیرجیرک
23 مهر 91 10:19
man nabodam aslan bebakhshiid rafte bodam uni bebakhshiid negaran shodi . dirooz khososi gozashtavasat aziiz delam omidvaram be dastet reside bashe ramze matalebam boood hanaye nazamo beboos
سمانه
23 مهر 91 13:39
عزیزم! دو ماهگیت مبارک، ان شاء ا... همیشه به گشت و گذار!
مامانی ش! بابایی ش رو هم ببرینا! [
مرسی خانومی اتفاقا باباییش رو هم برده بودیم بابا!!!بی باباش که نمیشه
آرین و مامانی و آرتین
26 مهر 91 0:37
سلام شبنم جون خوبی عزیزم
شرمنده خانومی
میدونی من چند تا از دوستام هستن که اسم دخترشون مثل شما هانا هستش
واسه همین شک داشتم که شما هستین یا نه
بله عزیزم من شما رو لینک کردم و همیشه هم مطالب خوبتون رو میخونم و از دیدن عکسهای دخترتون لذت میبرم
خوشحالم کیش بهتون خوش گذشته
همیشه به گردش و تفریح همراه با خانواده
بووووووووووس برا مامان شبنم و دختر گلش هانا عسلی عکس هم بزارین روی ماه دخترتون رو ببینیم.

سلام خانومی ممنونم از اینکه به وبم سر میزنید و نسبت بهمون لطف دارین.چشم حتما عکس هم میزارم.
راستی شمادختر دایی زن داداشم(فائزه جون) هستین وخیلی اتفاقی متوجه این موضوع شدم.خوشبختم از آشناییتون و تو مراسمشون افتخار آشنایی با مادر و خواهرتون را داشتم.


آرین و مامانی و آرتین
27 مهر 91 1:47
سلام شبنم جون خوبی هانا خوبه؟
بله عزیزم فائزه جون بهم گفته بودن
خوشحالم از آشناییتون
سلام به خانواده برسونید
بووووووووووووس

سلام مریمی.هانا خوبه ممنون. همچنین شماهم سلام برسونین و روی گل پسرهاتون رو ببوسین از طرف من.موید باشین

مامان سوشیانت
6 آبان 91 3:27
سه ماهگیت با تاخیر مبارک خاله جون یشالله همیشه بهتون خوش بگذره


مرسسسسسسسسسسسسسسسس